ازدواج مجدد: یک ضرورت عاطفی
اینکه خیلی ها فکر می کنند با فوت یا طلاق همسر، زندگی مشترک فرد برای همیشه تمام شده و باید آخر زندگی تنها بماند، خلاف قواعد سلامت و به نوعی خلاف قواعد شرع است.انسان برای شروع دوباره همیشه فرصت دارد و ازدواج مجدد بهترین راهکار برای خلا های عاطفی است.
مهرداد کاظم زاده عطوفی روان شناس بالینی و دبیر انجمن علمی روان شناسی بالینی ایران در هفته نامه زندگی مثبت نوشت:
در جامعه ما باید این فرهنگ نهادینه شود که فرد بعد از جدایی از همسر به هر دلیلی، به شروع یک رابطه تازه نیاز دارد . اینکه خیلی ها فکر می کنند با فوت یا طلاق همسر، زندگی مشترک فرد برای همیشه تمام شده و باید آخر زندگی تنها بماند، خلاف قواعد سلامت و به نوعی خلاف قواعد شرع است. هر انسانی نیازهای مختلفی (از فیزیولوژیک گرفته تا نیاز به امنیت، نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن) دارد که در صورت برآورده نشدن، آسیب خواهد دید. بسیاری از افرادی که به هر دلیلی تن به ازدواج مجدد نمی دهند، دچار افسردگی هایی می شوند که در نهایت منجر به آسیب های مختلف جسمی و روانی خواهد شد.
چرا ازدواج مجدد؟
معمولاً استرس در طول دوره زندگی در میان همه اقشار جامعه دیده می شود حال این امر در بعضی از مواقع خصوصاً هنگام مرگ همسر تشدید می یابد، همچنین شدت و عمق عواقب منفی استرس در طول مدت ازدواج نیز افزایش می یابد چرا که در حدود نیم قرن زندگی و وابستگی های متقابل، مرگ یکی، دیگری را هم دربرمی گیرد و خود این امر نیز استرس آور است.
البته فراموش نشود که بعد از طلاق یا فوت همسر، فرد قطعا به مدت زمانی برای بهبود روانی نیاز دارد که بهترین زمان آن 1سال است؛ بنابراین بعد از جدایی از همسر فرد- چه به واسطه طلاق و چه به واسطه فوت، چه فرزند داشته باشد و چه نداشته باشد- هیچ وقت توصیه نمی کنیم که در فاصله زمانی کمتر از یک سال ازدواج مجدد داشته باشد چون این یک سال باید صرف بازیابی فرد از دردها، غم ها و آسیب های روانی شود و همه این موارد مانع از شکل گیری سریع یک رابطه تازه خواهد شد.
اهمیت ازدواج مجدد برای زنان دو چندان است!
ازدواج زنانی که همسران خود را از دست داده اند، علاوه بر تأمین مایحتاج زندگی نیازهای عاطفی، جنسی، روحی و روانی آنها را نیز تأمین می کند و برای سلامت روان آنها امری ضروری است.متأسفانه در کشور ما به دلیل فرهنگ سازی اشتباه، بعضی از افراد تا آخر عمر به دلیل مرگ همسر با یاد و خاطره او زندگی می کنند و همین امر می تواند ضربه سختی را به آنها وارد سازد.
البته نباید فراموش شود که اگر دوره سوگواری فرزند به دلیل از دست دادن پدر یا مادر، بیشتر از 6 ماه طول بکشد، قطعا باید به متخصص روان پزشک مراجعه شود؛ یعنی اگر فرزند بیشتر از 6 ماه علائم واکنش سوگ از جمله افسردگی، غمگینی، کاهش توانمندی ها و… از خود بروز دهد، حتما باید تحت درمان روان پزشکان قرار گیرد. متاسفانه توصیه کلی چندانی وجود ندارد که با رعایت آن فرد تازه وارد به نظام خانواده، رابطه خوبی با فرزند همسرش برقرار کند اما یکی از مواردی که فرد همیشه باید مدنظر داشته باشد، حفظ حریم های خانواده ای است که به آن وارد شده است.
این فرد همیشه باید با احترام از پدر یا مادر از دست رفته فرزند همسرش یاد کند و حتی اگر همسر یا فرزندش به واسطه خاطره بدی که دارند، تمایلی به حفظ این حریم ها نداشتند، فرد تازه وارد همیشه و به خصوص در حضور فرزند همسرش، باید با احتیاط و احترام از فرد قبلی یاد کند و هیچ وقت در موردش بدگویی نکند.همه انسان ها باید الگوهای ارتباط موثر را یاد بگیرند اما افرادی که به عنوان همسر دوم وارد نظام یک خانواده می شوند، باید بیش از بقیه چنین قواعدی را بیاموزند و مراقب گفته هایشان باشند تا سوءتفاهمی در رابطه ایجاد نشود.
سوالات، نقد و بررسی